هلنا و ماه چهارم زندگی
عزیز نازنینم این روزها چهارمین ماه زندگی قشنگت رو سپری میکنی!
اولین زمستون زندگی قشنگت رو میبینی گلم!
اولین شب یلدا رو تجربه کردی.همه خونه بابابزرگ جمع شدیم وخیلی
خوش گذشت,ولی شما خوابت میومد!
چون ساعت خوابت بود عزیزم.
اولین سال جدید میلادی رو هم تجربه کردی که یه لباس بامزه تنت
کردم و کلی عکس انداختیم...
واسه اولین بار من و تو و بابایی رفتیم باغ ارم و بعدشم نهار رفتیم
بیرون که البته هوا خیلی سرد بود.
دستها و پاهات رو کاملا میشناسی و سعی میکنی اشیاء رو لمس کنی.صداهایی شبیه به حرف زدن
درمیاری که واضحتر وبا احساس تر از قبله!
موقع شیر خوردن دیگه حسابی شیطونی میکنی و مدام اینور و اونور رو نیگاه میکنی...
یادم رفت بگم امروز دقیقا 110 روزته عزیزم عدد قشنگیه نه؟!!!
عروسک نازم
هلنا و دوست جون!
خانومی خودش شیشه شیرش رو میگیره!