هلناهلنا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

يك اتفاق مبارك

دوماهگي گل دختر نازم

چه زود گذشت؟!!!! نفس من به اين زودي شد دوماهه! هر روز واسم زيباتر و دوست داشتني تر ميشي... از دوماهگي خاطره واكسنت بيشتر تو ذهنم موند... اصلا نگران نبودم و استرسي نداشتم ولي وقتي رفتيم مركز بهداشت،بعداز اندازه گيري قد و وزنت ....خيلي بد بود تا حالا اينجوري گريه نكرده بودي!دلم كباب شد،الهي بميرم دختر نازم درد نكشه كه من شاهدش باشم،كلي خودمو كنترل كردم گريه نكنم!خدارو شكر بعدش راحت بودي تا آورديمت تو ماشين خوابيدي؛بعدشم رفتيم خونه مامان جون و راحت خوابيدي وقتي هم بيدار شدي شاد وخندون....آفرين به دختر صبورم. ايشالا هيچوقت مريض نشي... وزن:4850 گرم قد:56 دور سر:38    ...
29 آبان 1391

هلنا در خواب

عزیزکم خیلی ناز میخوابی...همه نی نی ها وقتی خوابن خیلی دوست داشتنی هستن. عاشششششششششششششششششششقتم عروسکم. اينجا واسه اولين دفعه رفتيم خونه مامان بزرگ     ماه من!!!!! و...   عاشق ايني كه تو بغلم اينجوري بخوابي....     هلنا در دستان مامان جون!!!                       عشقهههههههههههه!!!!       ...
29 آبان 1391

هلنای من چهل روزه شد!!!

دختر نازم 40 روزش شد! 91/8/2 میگن بعد از 40 روزگی نی نی ها خیلی تغییر میکنن... عزیز دلم داری بزرگ میشی و هر روز زیباتر و آگاه تر,بیشتر میخندی و گریه میکنی,یکمی هم نق نقو شدی! که بیشتر بخاطر کولیک هایی هست که اذیتت میکنن!الهی فدات شم گلم. هرچی که تو داری بزرگتر میشی منم مادر بودن رو بیشتر یاد میگیرم !دیگه تو رو توی یه دستم نگه میدارم و با اون یکی دست آشپزی میکنم,خیلی راحت حمامت میکنم(قبلا حتی فکرشم تنم رو می لرزوند!!!)با هم میریم بیرون,گردش,که شما معمولا خوابت میبره. واسه اولین بار جمعه رفتیم مهمونی خونه مامان بزرگ که کلی لوست کردن.... اين عروسك رو خاله جون واست خريده‌،دستش درد نكنه.... البته تا صداي عرو...
13 آبان 1391

يك ماهگي گل دخترم

  يك ماه گذشت،يكماه فراموش نشدني،يكماه از بهترين ماههاي زندگيمون. يكماهه كه تو فرشته كوچولو دختر مني... يكماهه كه من مادر شدم...يكماهه كه احسان پدر شده... يكماهه كه ما سه نفر شديم... عاشقانه دوست دارم... كوچكترين صدايي كه ازون دهان كوچولوت بگوش ميرسه بيقرارم ميكنه،انگار ديگه مال خودم نيستم... انگار آفريده شدم كه براي تو باشم... با عطر پاك تنت مست ميشم... شنيدن صداي نفسهات زيباترين ملودي دنيامه... صورتمو به صورت ظريفت ميچسبونم و غرق رويا ميشم،با خودم ميگم نكنه خواب باشه؟!!!نكنه توي يه روياي زودگذر باشم؟!!! زيباترين تصوير ديدن صورت ماه تو هست وقتي كه تو خواب نازي،دلم ميخواد بشينم و ساعتها نگاهت كنم... بهتر...
8 آبان 1391

هديه خدا

به نام خدا ديروز قشنگترين روز زندگيمون بود.انتظارهامون به آخر رسيد و دختر نازم قدمهاي كوچولوش رو به اين دنياي عجيب و با عظمت گذاشت. ساعت 8:20 صبح پنج شنبه 23 شهريور ماه هزارو سيصدو نود و يك.بيمارستان ارديبهشت،خيابان چمران شيراز. بخدا بهترين لحظه اي كه هر فردي تو زندگيش ميتونه داشته باشه تولد فرزندش هست. زياد وقت ندارم بنويسم. تا بعد.....
27 مهر 1391

اولينهاي هلنا

اينم اولين عكست كه خدارو شكر زود ازون قفس شيشه اي بيرون اومدي..   اولين حمام دخترم كه خيلي هم آروم بودي عزيزكم.     اولين دفعه اي كه ساندويچت كرديم!!!به به!  بدون شرح!   اولين ناخن گرفتنت نفسم! اولين مرتبه كه پستونك گرفتي!!!!اعصابم نداريا؟!!!! ...
27 مهر 1391